بازيگر پا به توپ سينما
در ميان فوتباليستهايي كه از دهههاي گذشته تاكنون به عرصه هنر گرويدند، بدون شك پژمان جمشيدي را موفقترين و بادوامترين آنها بدانيد. پژمان جمشيدي خيلي زود بهعنوان يك بازيگر بااستعداد پذيرفته شد و پايش را در سينما و تلويزيون سفت كرد. او از طنازي و نمك ذاتياش به بهترين نحو بهره برد. شايد بتوان مدعي بود پژمان در تلويزيون به محبوبيتي دست يافت كه زماني در پرسپوليس داشت. حالا كمي بيشتر يا كمتر. بازيكن تيم ملي ايران و همچنين باشگاههايي مثل سايپا، پرسپوليس و پاس تهران اكنون به طور كلي از فضاي فوتبال دور شده است. او در فوتبال توسط معلم ورزش دوران راهنمايياش و در سينما توسط پيمان قاسمخاني كشف شده است.
خانواده
پژمان جمشيدي ۱۰ شهريور ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. پدر و مادرش هر دو فرهنگي بودند. مادر معلم دبستان و پدر دبير زيست و زمينشناسي. پژمان يك برادر بزرگتر به نام هومن و يك خواهر كوچكتر به نام مامك دارد. از هومن سه سال كوچكتر و از مامك پنج سال بزرگتر است. همچنين پژمان تنها مجرد ماندهي خانواده است. متأسفانه مادر خانواده در سال ۱۳۹۵ به رحمت ايزدي پيوست. پژمان جمشيدي پس از گذراندن ۱۱۰ واحد درسي در مقطع ليسانس رشته عمران، درس و دانشگاه را بوسيد و كنار گذاشت و به فوتبالش چسبيد. البته انصراف او از دانشگاه دليل ديگري هم دارد كه به آنهم ميرسيم.
عاشق شدم – دوران فوتبالي ۱
يك ظهر بسيار گرم تابستان بود. خانواده جمشيدي براي گذراندن يكي از جلسات شيميدرماني مادر از كرج (محل سكونتشان) به سمت تهران ميرفتند. در مسير ماشينهايي بوقزنان با پرچمهاي يكسر قرمز به سمت ورزشگاه حركت ميكردند. تصوير جذابي براي پژمان ۸-۹ ساله و برادرش بود. هر دو عاشق فوتبال بودند. همانجا پدر قول داد كه در راه برگشت آنها را به ورزشگاه ببرد. چند ساعت بعد جمشيديها بهجاي مسير هميشگي خانه، به سمت ورزشگاه آزادي در حال حركت بودند. ورزشگاهي كه در نگاه اول دل و هوش پژمان جمشيدي را برد. «من هيچوقت تا آخرين لحظه عمرم، اولين تصويري كه از استاديوم آزادي ديدم را فراموش نميكنم. در يكلحظه براي همه عمر عاشق شدم.» پژمان همان روز آرزو كرد روزي در اين استاديوم بازي كند و كرد.
شروع-دوران فوتبالي ۲
پژمان جمشيدي اول راهنمايي بود كه توسط معلم ورزشش به يكي از آموزشگاههاي فوتبال معرفي شد. درخشش در آنجا باعث شد كمكم پايش به باشگاههاي حرفهاي باز شود. ابتدا به تيم نوجوانان دارايي تهران پيوست و از همانجا به تيم ملي نوجوانان هم دعوت شد. ۲ سال بعد در ميان جوانان باشگاه كشاورز توپ ميزد. بعد از آن به سايپا رفت و يكي از بهترين دوران فوتبالياش را رقم زد. پژمان جمشيدي از سايپا به تيم ملي اميد و همينطور بزرگسالان دعوت شد. عملكرد جمشيدي در سايپا آنقدر خوب بود كه از باشگاه وولفسبورگ آلمان به پيشنهاد داشت. اما او قرمز وطني را به سبز آلماني ترجيح داد. پژمان جمشيدي در سال ۱۳۷۹ با قراردادي به مبلغ چهارده ميليون تومان به باشگاه پرسپوليس پيوست.
خداحافظ فوتبال
پژمان جمشيدي دوران خوبي را در سايپا، پرسپوليس و حتي پاس تهران گذراند. نزديك به بيست بار براي تيم ملي به ميدان رفت و يك گل زد. گل معروفش به گرجستان كه بارها دستمايه برادران قاسمخاني و حتي عادل فردوسي پور قرار گرفت. بعد از آن بهتدريج رو به افول رفت و در سال ۱۳۹۰ فوتبالش را در باشگاه ابومسلم خراسان به پايان رساند. البته بهعنوان بازيكن. جمشيدي به كلاسهاي مربيگري رفت و مدرك بي مربيگري آسيا را گرفت. دو سال در يكي از تيمهاي ليگ استاني تهران به نام «پاراك» سرمربي بود. اما آشنايي با پيمان قاسمخاني بهكلي مسير زندگي او ا تغيير داد و بعد از ورود به دنياي هنر كاملاً، از فضاي حرفهاي فوتبال دور شد.
آشنايي با پيمان – طرح سريال پژمان – شروع بازيگري
به نظرم تمام ماجراي آشنايي پژمان با پيمان قاسمخاني و شكلگيري طرح سريال و ورودش به بازيگري را از زبان خود پژمان جمشيدي بشنويم، هم شيرينتر است و هم صادقتر. پژمان جمشيدي ميگويد: «۱- من سال ۱۳۸۱ با خانم بهاره رهنما آشنا شدم. هميشه دوست داشتم پيمان، همسر سابق ايشان را ببينم... خان رهنما گفت شوهرم پرسپوليسي است و يكشب شام من را به منزلشان دعوت كرد. من و پيمان خيلي دوست شديم. باهم به فوتبال ميرفتيم و فوتبال ميديديم. بيشتر بحثهاي ما آن زمان فوتبالي بود... ۲- زماني كه بازي ميكردم، وقتي به سوپرماركت ميرفت، فروشنده اصلاً نميگذاشت دست به چيزي بزنم. خودش همهچيز را ميآورد. اما وقتي فوتبالم تمام شد ديگر به من محل نميگذاشتند و خودم بايد همه چيزها را برميداشتم. اين برايم كمدي جالبي بود. يا وقتي به بانك ميرفتم، اصلاً نوبت و اين حرفها نبود. اما بعد از فوتبالم يك روز به بانك رفتم. دو ساعت نشستم، كسي هم من را نشناخت. چكم هم برگشت خورد. اما وقتي از بانك بيرون آمدم، بيرون دو نفر شناختندم و با من عكس انداختند. همينها را به پيمان قاسمخاني ميگفتم و كمكم تبديل به طرح كامل يك سريال شد كه او نوشت... ۳- پيمان گفته بود در صورتي فيلمنامه را مينويسد كه يك فوتباليست آن را بازي كند. بعد هم به من گفت اصلاً خودت بازي ميكني؟ من هم چند روز مهلت خواستم براي فكر كردن... بالاخره پذيرفتم. از زماني كه بازي در سريال را قبول كردم تا شروع تصويربرداري، سه هفته طول كشيد. بنابراين مهلت كافي براي آموزش بازيگري و كمك گرفتن از كسي نداشتم.»
به همين سادگي يك سريال طنز محبوب و پرطرفدار شكل گرفت. مجموعه تلويزيوني «پژمان» به كارگرداني سروش صحت در سال ۱۳۹۲ از شبكه سوم سيما پخش شد. پژمان جمشيدي بيتجربه، نمايش خوبي را در آن مجموعه داشت. بيخود نبود كه علي پروين ميگفتُ پژمان از همان دوران جواني هم استعداد خوبي در طنازي داشت. پژمان در كنار سام درخشاني زوج دوستداشتني را خلق كردند. زوجي كه در «خوب، بد، جلف» بازهم كنار يكديگر قرار گرفتند. البته ناگفته نماند پژمان جمشيدي در سال ۱۳۹۰ حضور بسيار كوتاهي هم در مجموعه «ساختمان پزشكان» داشت.
دوران آرتيستي
درخشش پژمان جمشيدي در مجموعه «پژمان» آنقدري بود كه سال بعد پيشنهادهايي هم از تلويزيون و هم از سينما دريافت كند. پژمان در سال ۹۳ در مجموعه تلويزيوني «سالهاي ابري» ايفاي نقش كرد و با «آتشبس ۲» ساخته تهمينه ميلاني، به سينما آمد. سه سال بعد يكي از بازيگران سريال نوروزي «ديواربهديوار» بود و حضور كوتاه و البته متفاوتي در مجموعه «نفس» داشت. در سينما هم بعد از ۹۳ هرسال در يكي دو فيلم به ايفاي نقش پرداخت. جمشيدي در اولين ساخته بلند پيمان قاسمخاني يعني «خوب، بد، جلف» بازهم در كنار سام درخشاني و در نقش خودش بازي كرد. «آذر»، «من ديوانه نيستم»، «لونه زنبور»، «تگزاس» و ... ديگر فعاليتهاي سينمايي او هستند.
تئاتر
پژمان جمشيدي در همين مدت كم، حضور پررنگي در تئاتر هم داشته است. او اولين بار با نمايش «بادي كه تو را خشك كرد مرا برد» علي نرگسنژاد به صحنه رفت. ورود او به عرصه تئاتر البته واكنش خيلي از مخاطبين را در بر داشت. بهطوري كه او مجبور شد صفحه شخصي فيسبوكش را ببندد. اما پژمان همچنان بدون وقفه فعاليتش در اين حيطه را ادامه داد و تقريباً هرسال با ۳-۴ نمايش به صحنه رفت. او در مورد علاقه و اصرارش به بازيگري در تئاتر ميگويد: «مهمترين كاري كه كردهام تئاتر است. وقتي در كنار ژاله صامتي بازي ميكنم، خيلي چيزها ياد ميگيرم. يا كساني مانند بهاره رهنما و خسرو احمدي. از علي نرگسنژاد هم خيلي درباره بازيگري ياد گرفتم.»
ازدواج
همانطور كه گفتيم پژمان جمشيدي در گذر از مرز چهلسالگي همچنان مجرد است. او ميگويد براي ازدواج لازم است قلابت پيش كسي گير كند كه آن اتفاق هنوز برايش نيفتاده است. ملاكهاي انصافاً سختگيرانهاي هم براي انتخاب همسر آيندهاش ندارد. اما... «مهم اين است كه يك نفر به دلت بنشيند و دوستش داشته باشي... بايد حرفها و دغدغههاي مشتركي بينتان باشد... من خيلي دوست دارم با دختري ازدواج كنم كه زندگياش همراه با هيجان باشد. همينطور حتماً شاغل باشد. اصلاً هم مهم نيست فوتبالي باشد يا نه...»
عشق = ترك تحصيل
جمشيدي در سال آخر تحصيلش با مشكلات سنواتي و ... روبهرو شده بود. در حالي كه ۱۱۵ واحد پاس كرده بود و چيزي به مهندس شدنش نمانده بود. درست زماني كه در اوج فوتبالش در پرسپوليس بود. اما به قول خودش در عالم بچگي، درگير بحث عشق و عاشقي شده بوده كه همان باعث شد مطالباتش را پيگيري نكند و چهارگوش دانشگاه را ببوسد بگذارد كنار. پژمان جمشيدي در جاي ديگر ميگويد: «يكبار در ۲۵ سالگي عاشق شدم و هنوز هم احساسي بالاتر از آن را ندارم. دوست داشتن را بيشتر تجربه كردم، اما عشق همان يكبار بود.» والسلام. گرچه عشقي تا اين حد عميق با لفظ «عالم بچگي» كه پژمان قبلاً به آن اشاره كرده بود تا حدودي متناقض به نظر ميآيد، اما با توجه با مطابقت بقيه نشانيها احتمالاً اين عشق ۲۵ سالگي همان عشق سالهاي آخر دانشجويي است.
بيشتر بدانيم
سنگنوردي ورزش موردعلاقه پژمان جمشيدي بعد از فوتبال است.
جمشيدي از كودكي علاقهي زيادي به فرشاد پيوس داشت و به همين دليل مدتي پيراهن شماره ۱۷ (شماره پيراهن پيوس در پرسپوليس) را به تن ميكرد.
از نظر خودش جنبه بالا بزرگترين نقطه قوت و زودجوش بودن بزرگترين نقطهضعفش است.
پژمان جمشيدي بهجز بازيگري به موسيقي هم علاقه نشان داده است. او، رضا عنايتي، نيما نكيسا و ... ازجمله بازيكناني بودند كه سالها پيش شانسشان را در موسيقي هم تجربه كردند. پژمان جمشيدي در سال ۹۲ آلبومي با نام «سوت پايان» منتشر كرد.
بازيگر پا به توپ سينما
در ميان فوتباليستهايي كه از دهههاي گذشته تاكنون به عرصه هنر گرويدند، بدون شك پژمان جمشيدي را موفقترين و بادوامترين آنها بدانيد. پژمان جمشيدي خيلي زود بهعنوان يك بازيگر بااستعداد پذيرفته شد و پايش را در سينما و تلويزيون سفت كرد. او از طنازي و نمك ذاتياش به بهترين نحو بهره برد. شايد بتوان مدعي بود پژمان در تلويزيون به محبوبيتي دست يافت كه زماني در پرسپوليس داشت. حالا كمي بيشتر يا كمتر. بازيكن تيم ملي ايران و همچنين باشگاههايي مثل سايپا، پرسپوليس و پاس تهران اكنون به طور كلي از فضاي فوتبال دور شده است. او در فوتبال توسط معلم ورزش دوران راهنمايياش و در سينما توسط پيمان قاسمخاني كشف شده است.
خانواده
پژمان جمشيدي ۱۰ شهريور ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. پدر و مادرش هر دو فرهنگي بودند. مادر معلم دبستان و پدر دبير زيست و زمينشناسي. پژمان يك برادر بزرگتر به نام هومن و يك خواهر كوچكتر به نام مامك دارد. از هومن سه سال كوچكتر و از مامك پنج سال بزرگتر است. همچنين پژمان تنها مجرد ماندهي خانواده است. متأسفانه مادر خانواده در سال ۱۳۹۵ به رحمت ايزدي پيوست. پژمان جمشيدي پس از گذراندن ۱۱۰ واحد درسي در مقطع ليسانس رشته عمران، درس و دانشگاه را بوسيد و كنار گذاشت و به فوتبالش چسبيد. البته انصراف او از دانشگاه دليل ديگري هم دارد كه به آنهم ميرسيم.
عاشق شدم – دوران فوتبالي ۱
يك ظهر بسيار گرم تابستان بود. خانواده جمشيدي براي گذراندن يكي از جلسات شيميدرماني مادر از كرج (محل سكونتشان) به سمت تهران ميرفتند. در مسير ماشينهايي بوقزنان با پرچمهاي يكسر قرمز به سمت ورزشگاه حركت ميكردند. تصوير جذابي براي پژمان ۸-۹ ساله و برادرش بود. هر دو عاشق فوتبال بودند. همانجا پدر قول داد كه در راه برگشت آنها را به ورزشگاه ببرد. چند ساعت بعد جمشيديها بهجاي مسير هميشگي خانه، به سمت ورزشگاه آزادي در حال حركت بودند. ورزشگاهي كه در نگاه اول دل و هوش پژمان جمشيدي را برد. «من هيچوقت تا آخرين لحظه عمرم، اولين تصويري كه از استاديوم آزادي ديدم را فراموش نميكنم. در يكلحظه براي همه عمر عاشق شدم.» پژمان همان روز آرزو كرد روزي در اين استاديوم بازي كند و كرد.
شروع-دوران فوتبالي ۲
پژمان جمشيدي اول راهنمايي بود كه توسط معلم ورزشش به يكي از آموزشگاههاي فوتبال معرفي شد. درخشش در آنجا باعث شد كمكم پايش به باشگاههاي حرفهاي باز شود. ابتدا به تيم نوجوانان دارايي تهران پيوست و از همانجا به تيم ملي نوجوانان هم دعوت شد. ۲ سال بعد در ميان جوانان باشگاه كشاورز توپ ميزد. بعد از آن به سايپا رفت و يكي از بهترين دوران فوتبالياش را رقم زد. پژمان جمشيدي از سايپا به تيم ملي اميد و همينطور بزرگسالان دعوت شد. عملكرد جمشيدي در سايپا آنقدر خوب بود كه از باشگاه وولفسبورگ آلمان به پيشنهاد داشت. اما او قرمز وطني را به سبز آلماني ترجيح داد. پژمان جمشيدي در سال ۱۳۷۹ با قراردادي به مبلغ چهارده ميليون تومان به باشگاه پرسپوليس پيوست.
خداحافظ فوتبال
پژمان جمشيدي دوران خوبي را در سايپا، پرسپوليس و حتي پاس تهران گذراند. نزديك به بيست بار براي تيم ملي به ميدان رفت و يك گل زد. گل معروفش به گرجستان كه بارها دستمايه برادران قاسمخاني و حتي عادل فردوسي پور قرار گرفت. بعد از آن بهتدريج رو به افول رفت و در سال ۱۳۹۰ فوتبالش را در باشگاه ابومسلم خراسان به پايان رساند. البته بهعنوان بازيكن. جمشيدي به كلاسهاي مربيگري رفت و مدرك بي مربيگري آسيا را گرفت. دو سال در يكي از تيمهاي ليگ استاني تهران به نام «پاراك» سرمربي بود. اما آشنايي با پيمان قاسمخاني بهكلي مسير زندگي او ا تغيير داد و بعد از ورود به دنياي هنر كاملاً، از فضاي حرفهاي فوتبال دور شد.
آشنايي با پيمان – طرح سريال پژمان – شروع بازيگري
به نظرم تمام ماجراي آشنايي پژمان با پيمان قاسمخاني و شكلگيري طرح سريال و ورودش به بازيگري را از زبان خود پژمان جمشيدي بشنويم، هم شيرينتر است و هم صادقتر. پژمان جمشيدي ميگويد: «۱- من سال ۱۳۸۱ با خانم بهاره رهنما آشنا شدم. هميشه دوست داشتم پيمان، همسر سابق ايشان را ببينم... خان رهنما گفت شوهرم پرسپوليسي است و يكشب شام من را به منزلشان دعوت كرد. من و پيمان خيلي دوست شديم. باهم به فوتبال ميرفتيم و فوتبال ميديديم. بيشتر بحثهاي ما آن زمان فوتبالي بود... ۲- زماني كه بازي ميكردم، وقتي به سوپرماركت ميرفت، فروشنده اصلاً نميگذاشت دست به چيزي بزنم. خودش همهچيز را ميآورد. اما وقتي فوتبالم تمام شد ديگر به من محل نميگذاشتند و خودم بايد همه چيزها را برميداشتم. اين برايم كمدي جالبي بود. يا وقتي به بانك ميرفتم، اصلاً نوبت و اين حرفها نبود. اما بعد از فوتبالم يك روز به بانك رفتم. دو ساعت نشستم، كسي هم من را نشناخت. چكم هم برگشت خورد. اما وقتي از بانك بيرون آمدم، بيرون دو نفر شناختندم و با من عكس انداختند. همينها را به پيمان قاسمخاني ميگفتم و كمكم تبديل به طرح كامل يك سريال شد كه او نوشت... ۳- پيمان گفته بود در صورتي فيلمنامه را مينويسد كه يك فوتباليست آن را بازي كند. بعد هم به من گفت اصلاً خودت بازي ميكني؟ من هم چند روز مهلت خواستم براي فكر كردن... بالاخره پذيرفتم. از زماني كه بازي در سريال را قبول كردم تا شروع تصويربرداري، سه هفته طول كشيد. بنابراين مهلت كافي براي آموزش بازيگري و كمك گرفتن از كسي نداشتم.»
به همين سادگي يك سريال طنز محبوب و پرطرفدار شكل گرفت. مجموعه تلويزيوني «پژمان» به كارگرداني سروش صحت در سال ۱۳۹۲ از شبكه سوم سيما پخش شد. پژمان جمشيدي بيتجربه، نمايش خوبي را در آن مجموعه داشت. بيخود نبود كه علي پروين ميگفتُ پژمان از همان دوران جواني هم استعداد خوبي در طنازي داشت. پژمان در كنار سام درخشاني زوج دوستداشتني را خلق كردند. زوجي كه در «خوب، بد، جلف» بازهم كنار يكديگر قرار گرفتند. البته ناگفته نماند پژمان جمشيدي در سال ۱۳۹۰ حضور بسيار كوتاهي هم در مجموعه «ساختمان پزشكان» داشت.
دوران آرتيستي
درخشش پژمان جمشيدي در مجموعه «پژمان» آنقدري بود كه سال بعد پيشنهادهايي هم از تلويزيون و هم از سينما دريافت كند. پژمان در سال ۹۳ در مجموعه تلويزيوني «سالهاي ابري» ايفاي نقش كرد و با «آتشبس ۲» ساخته تهمينه ميلاني، به سينما آمد. سه سال بعد يكي از بازيگران سريال نوروزي «ديواربهديوار» بود و حضور كوتاه و البته متفاوتي در مجموعه «نفس» داشت. در سينما هم بعد از ۹۳ هرسال در يكي دو فيلم به ايفاي نقش پرداخت. جمشيدي در اولين ساخته بلند پيمان قاسمخاني يعني «خوب، بد، جلف» بازهم در كنار سام درخشاني و در نقش خودش بازي كرد. «آذر»، «من ديوانه نيستم»، «لونه زنبور»، «تگزاس» و ... ديگر فعاليتهاي سينمايي او هستند.
تئاتر
پژمان جمشيدي در همين مدت كم، حضور پررنگي در تئاتر هم داشته است. او اولين بار با نمايش «بادي كه تو را خشك كرد مرا برد» علي نرگسنژاد به صحنه رفت. ورود او به عرصه تئاتر البته واكنش خيلي از مخاطبين را در بر داشت. بهطوري كه او مجبور شد صفحه شخصي فيسبوكش را ببندد. اما پژمان همچنان بدون وقفه فعاليتش در اين حيطه را ادامه داد و تقريباً هرسال با ۳-۴ نمايش به صحنه رفت. او در مورد علاقه و اصرارش به بازيگري در تئاتر ميگويد: «مهمترين كاري كه كردهام تئاتر است. وقتي در كنار ژاله صامتي بازي ميكنم، خيلي چيزها ياد ميگيرم. يا كساني مانند بهاره رهنما و خسرو احمدي. از علي نرگسنژاد هم خيلي درباره بازيگري ياد گرفتم.»
ازدواج
همانطور كه گفتيم پژمان جمشيدي در گذر از مرز چهلسالگي همچنان مجرد است. او ميگويد براي ازدواج لازم است قلابت پيش كسي گير كند كه آن اتفاق هنوز برايش نيفتاده است. ملاكهاي انصافاً سختگيرانهاي هم براي انتخاب همسر آيندهاش ندارد. اما... «مهم اين است كه يك نفر به دلت بنشيند و دوستش داشته باشي... بايد حرفها و دغدغههاي مشتركي بينتان باشد... من خيلي دوست دارم با دختري ازدواج كنم كه زندگياش همراه با هيجان باشد. همينطور حتماً شاغل باشد. اصلاً هم مهم نيست فوتبالي باشد يا نه...»
عشق = ترك تحصيل
جمشيدي در سال آخر تحصيلش با مشكلات سنواتي و ... روبهرو شده بود. در حالي كه ۱۱۵ واحد پاس كرده بود و چيزي به مهندس شدنش نمانده بود. درست زماني كه در اوج فوتبالش در پرسپوليس بود. اما به قول خودش در عالم بچگي، درگير بحث عشق و عاشقي شده بوده كه همان باعث شد مطالباتش را پيگيري نكند و چهارگوش دانشگاه را ببوسد بگذارد كنار. پژمان جمشيدي در جاي ديگر ميگويد: «يكبار در ۲۵ سالگي عاشق شدم و هنوز هم احساسي بالاتر از آن را ندارم. دوست داشتن را بيشتر تجربه كردم، اما عشق همان يكبار بود.» والسلام. گرچه عشقي تا اين حد عميق با لفظ «عالم بچگي» كه پژمان قبلاً به آن اشاره كرده بود تا حدودي متناقض به نظر ميآيد، اما با توجه با مطابقت بقيه نشانيها احتمالاً اين عشق ۲۵ سالگي همان عشق سالهاي آخر دانشجويي است.
بيشتر بدانيم
سنگنوردي ورزش موردعلاقه پژمان جمشيدي بعد از فوتبال است.
جمشيدي از كودكي علاقهي زيادي به فرشاد پيوس داشت و به همين دليل مدتي پيراهن شماره ۱۷ (شماره پيراهن پيوس در پرسپوليس) را به تن ميكرد.
از نظر خودش جنبه بالا بزرگترين نقطه قوت و زودجوش بودن بزرگترين نقطهضعفش است.
پژمان جمشيدي بهجز بازيگري به موسيقي هم علاقه نشان داده است. او، رضا عنايتي، نيما نكيسا و ... ازجمله بازيكناني بودند كه سالها پيش شانسشان را در موسيقي هم تجربه كردند. پژمان جمشيدي در سال ۹۲ آلبومي با نام «سوت پايان» منتشر كرد.